رمضان ماه مهمانی بزرگ الهی

رمضان ماه مهمانی بزرگ الهی است که دروازه های مهمان سرای بزرگ الهی گشوده می شود و شمیم دل نواز عطر بهشت ربانی، مشام جان های عشاق را می نوازد و سرود و عشق وصل را در دل عاشقان می انگیزد. رمضان ماه نزول رحمت و فرود عزت و عروج عبادت و صعود طاعت و سپر محکم خداوند است که همگان را از عذاب اخری مصون و محفوظ می دارد. 

 

 

کوکب خانم به دلیل عدم رعایت بهداشت از کتب درسی رخت بر بست.

رئیس سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی با اشاره به شیوه آموزش مصرف شیر در درس «کوکب خانم» که به گفته او قدیمی است، تاکید کرد: اگر این درس را از کتاب درسی مقطع ابتدایی حذف نمی‌کردیم، وزیر بهداشت به ما اعتراض می‌کرد.

 

                                                                           

                                                   

ادامه نوشته

ماست مالی

هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و زن مصری اش فوزیه در سال 1317 خورشیدی چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلۀ راه آهن جنوب به تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود که دیوارهای تمام دهات طول راه و خانه های دهقانی مجاور خط آهن را سفید کنند.

در یکی از دهات چون گچ در دسترس نبود بخشدار دستور می دهد که با کشک و ماست که در آن ده فراوان بوده دیوارها را موقتاً سفید نمایند، و به این منظور با پولی که از کدخدای ده می گیرند و با خرید مقدار زیادی ماست کلیۀ دیوارها را ماست مالی کردند.
قدمت ریشۀ تاریخی این اصطلاحماست مالی( ازشصت سال نمی گذرد، و ماجرای این ماستمالی مدت ها موضوع اصلی شوخی های محافل و مجالس بود.

منبع:دبیرستان طلایه داران شوشتر

چند ویژگی معلم خوب از نگاه دانش آموزان(1)

معلم خوب،ماهر و موفق ما معلمی است که:

سعی دارد به رشد و کمال علمی واخلاقی خود بیفزاید و در این طریق از هیچ کوششی دریغ        نمی ورزد.از این رو به معلومات او به طور مرتب تازه تر می شود و دارای اطلاعات جدیدی است.

او در شناخت خویش از جنبه های جسمانی،عاطفی،عقلانی،اقتصادی و اجتماعی و نیازها و مشکلات خود توانایی دارد.

او به خود سنجی و ارزیابی از خود اهمیت می دهد.بنابراین همواره فهرستی از خصایص و رفتار معلمان موفق تهیه کرده،خصوصیات خود را با آن می سنجد و به ارزیابی مستمر خویش می پردازد.

او در شناخت دانش آموزان از جنبه های جسمانی،عاطفی،عقلانی،اخلاقی و اجتماعی توانایی دارد.

هر چه می گوید،خود بدان عمل می کند.

ادامه دارد...

دهقان فداکار

ریز علی همان دهقان فداکارهمان کسی که پس از خواندن داستان شجاعت او همه به او می اندیشیدیم اکنون هشتاد سال دارد و بسیار فقیرانه زندگی میکند .بارها و بارها فداکاری او را شنیدیم ولی آیا تا حالا شنیدید که بعد از اینکه مسافران را از مرگ حتمی نجات داد از دست همان مسافران کتک خورد حال سرگذشتش را بخوانید و ببینید بر او چه گذشته است.  

ادامه نوشته

معرفی سایت گنجور

سایت گنجور از جمله سایت هایی است که به معرفی شعرا و نویسندگان معروف ایرانی پرداخته است.در گنجور شما با پنجاه شاعر و نویسنده همراه با آثار مشهور آنها آشنا می شوید.

آدرس سایت:http://ganjoor.net

من گاو هستم

در یک مدرسه راهنمایی دخترانه در منطقه محروم شهر خدمت می کردم و چند سالی بود که مدیر مدرسه شده بودم

قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه بروند.هنوز دفتر مدرسه خلوت بود و هیاهوی دانش آموزان در حیاط و گفت وگوی همکاران در دفتر مدرسه، به هم نیامیخته بود.
در همین هنگام، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و خطاب به من گفت:«با خانم
دبیر کلاس دومی ها کار دارم و می خواهم درباره درس و انضباط فرزندم از او سؤال هایی بکنم.»
از او خواستم خودش را معرفی کند.
گفت:«من ‘گاو’ هستم! ...


ادامه نوشته

از خاطرات من و دوربین(4) دبستان نبوت یکی از کوچکترین مدارس دنیا با 5 دانش آموز

یادش بخیر،اولین روز از سال تحصیلی۹۰-۸۹ مصادف با اولین روز از تشکیل مجتمع های آموزشی بود.دبستان نبوت یکی از مدارس تحت پوشش مجتمع قبلی که در آن خدمت می کردم بود.این شد که با معاون آموزشی برای عرض تبریک به بچه ها و همکار عزیزمان به سوی روستای کجنه حرکت کردیم.بیشتر از۷ یا ۸ کیلومتری از مرکز مجتمع فاصله نداشت.بعد از چند دقیقه به روستا رسیدیم اول روستا که وارد شدیم چشممون به بنای خاک خورده آجری افتاد که روی تپه نه چندان مرتفعی خودنمایی می کرد.از پرچم پشت بامش بوی مدرسه و کلاس احساس می شد آخه جز این مکان هیچ اداره دیگری در روستا نبود. در مدرسه رو زدیم و با اجازه وارد شدیم آموزگار با بچه ها خوش و بش می کرد و بچه ها رو برای شروع درس آماده می کرد.چیزی که بیشتر از همه قابل توجه بود همان الاکلنگی بود که آقای عربپور با کمک بچه ها با دو تنه درخت سر هم کرده بودند.چند پست قبلی تصویر الاکلنگ رو انداخته بودم و نظرتون رو خواسته بودم.یکی از دوستان زیبا گفته بود"خلاقیت در نیاز احساس می شه".

هر چه به تصاویر نگاه می کنی غیر از محرومیت چیزی نمی بینی.سه تصویر هم در ادامه مطلب هست ببینید.

دبستان نبوت

ادامه نوشته

یک سرگرمی اینترنتی

دوست دارید یک تفریح اینترنتی  داشته باشید؟

توی سایت گوگل کلمه  Google Gravity  رو سرچ کنید و اولین سایت رو باز کنید.حالا چی  مشاهده می کنید!!!

حالا جالب تر اینکه یک چیزی رو داخل کادر بنویسید و سرچ کنید...بازم یه کلیک و همین طور ادامه بدید...

برای سهولت کار این لینک رو هم می تونید کلیک کنید:

لینک گوگل گراویتی

معرف این سایت:دبستان پسرانه سما نجف آباد

دعوت

امروز به وبی برخوردم تحت عنوانam I mean? ،مطلبی به چشمم خورد به اسم Invitation theیعنی دعوت ،وقتی یکی دو خط از اون مطلب رو خوندم جالب به نظرم رسید،برآن شدم  که بقیه متن رو هم ترجمه کنم و با کمی تلخیص این مطلب رو پست کنم.متن رو بخونید، به نظر من که خوندن اینگونه مطالب بی فایده نخواهد بود.

معلمی سخت کوش و پرتلاش در یک مدرسه ابتدایی در کلاس پنجم مشغول خدمت بود .

او متوجه شد که پسری با لباس های ژولیده، بیشتر اوقات دیر به مدرسه می یاید و بعضی اوقات سر کلاس می خوابد و تلاشی برای پاسخگویی به سؤالات سر کلاس ندارد.معلم این پسر رو دوست نداشت و نسبت به او احساس تنفر داشت.وگزارش عملکرد تربیتی و درسی دانش آموز در نزد معلم منفی بود.

یک روز، او گزارش های تربیتی و درسی پسر را از پایه اول مرور کرد.

درگزارش پایه اول نوشته شده بود:

"او شاد است، و دوستان زیادی در بین دانش آموزان دارد. او به خوبی در بین دوستان جا باز می کند و آینده ی درخشانی در انتظار اوست. معلم با خود فکر کرد و گفت حتما اشتباه شده است.

در گزارش پایه دوم نوشته شده بود:

"او بخاطر مراقبت از مادر بیمار خود گاهی دیر به مدرسه می رسد."

در پایه سوم:

 وضع مادر او بدتر شد، او خسته به کلاس می آید و در کلاس می خوابد. "

در پایان گزارش پایه سوم:

مادرش فوت کرد. او امیدش را از دست داده و افسرده شده است. "

ادامه نوشته

حباب های غول آسا بسازید

 

حباب ها مجذوب کننده اند. چه چیزی به آن ها چنین شکلی می دهد؟ چه چیز باعث از بین رفتن یا دوام آن ها می شود؟ چه چیزی موجب بوجود آمدن آن رنگ ها و الگوها در پوسته ی حباب می شود و چرا این رنگ ها و الگوها تغییر می کنند؟ 

وسایل مورد نیاز

  • پیمانه و قاشق اندازه گیری
  • مایع ظرفشویی
  • گلیسیرین (از داروخانه تهیه کنید)
  • آب
  • چوب لباسی
  • یک تشت کم عمق

ادامه نوشته

آموزش موقت ژاپنی بعد از سونامی

نظرتون ؟

شرح یک بیت از دیوان حافظ(شکسته یا نشسته)


کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز       باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

معنی بیت: کشتی که با آن سفر می کنیم شکسته است،ای باد مساعد برخیز؛شاید دوباره چهره آشنا را ببینیم.

کلمه شرطه به گفته دکتر غنی «هندی ست و اصل کلمه سانسکریت است وباد شرطه یعنی باد موافق .سعدی می گوید:

بخت بلند باید و پس کتف زورمند                     بی شرطه خاک بر سر ملاح و بادبان

در ضبط بیت بعضی نظری دیگر دارند که اگر کشتی شکسته است باد مساعد نمی تواند آن را به ساحل برساند و بدین جهت «کشتی نشستگانیم» را پذیرفته اند.گرچه بحث کهنه بی حاصلی است.نکته در کلمه شکستگی است؛شکستگی درجاتی دارد که از لحظه ای که شکاف در کشتی پدید آید تا وقتی که به کلی در هم شکسته شود آن را شکسته گویند.در درجات اولیه شکستگی است که باد مساعد می تواند کشتی را به ساحل برساند و اهل کشتی دست به دعا بر می دارند و آرزوی باد مساعد می کنند. به گمان ما مراد خواجه در بیت ، شکستگی در درجات اولیه است.از سوی دیگر«باشد که باز بینیم» که نمودار احساس خطر است با «کشتی نشستگانیم» که وضع عادی سفر را نشان می دهد متناسب نیست. سودی «کشتی نشستگانیم» را پذیرفته و چنین معنی کرده که کشتی در دریا متوقف گشته و حرکت نمی کند،پس کشتی نشسته را کشتی توقف کرده دانسته. ولی این طرز بیان مسلماً فارسی نیست،مگر اینکه بگوییم کشتی به گل نشسته است.

مصراع دوم این بیت با اندک تغییری تضمین مصراع دوم این بیت سعدی است:

یارب تو آشنا را مهلت ده و سلامت                       چندان که باز بیند دیدار آشنا را

گرچه با توضیح مفهوم بادشرطه و شاهدی که از سعدی نقل کردیم معنی بیت روشن و تمام است،اما وجه دیگری هم می توان برای معنی در نظر گرفت و آن اینکه در بیت به قصه زیر اشاره باشد:

در بعضی از تفاسیر از جمله در قصص الانبیاوتفسیر سورآبادی برای اثبات هوش و فطانت سلیمان در تفسیر آیه فَفَهَّمناها سُلَیمانَ وَ کُلَّا اتَینا حُکماً قصه ای نقل شده که خلاصه آن به روایت قصص الانبیا چنین است:روزی پیرزنی به خدمت داوود آمد و گفت یا رسول خدا انبان آردی بر سر داشتم باد آن را از سر من برد و برزمین انداخت. انبان سوراخ شد و باد تمامی آرد مرا برد. داد من از باد بستان.داوود گفت من بر باد حکم نتوانم کرد.انبانی آرد پیرزن را داد.سلیمان بر در خانه ایستاده بود،پیرزن را هنگام خروج دید و کیفیت حال پرسید.پیرزن حال بازگفت و وسلیمان او را گفت که حق تو بیشتراست.پیرزن نزد داوود بازگشت و داوود چیزی بر غرامت او افزود. همچنین تا پنج بار سلیمان پیرزن را بازگردانید و داوود چیزی بر آن افزود. پس داوود از پیرزن پرسید چه کسی تو را باز می گرداند؟ پیر زن گفت سلیمان. داوود سلیمان را طلب کرد و پرسید چرا این پیرزن را چندید بار فرستادی؟سلیمان گفت زیرا می داستم که بر او ظلم شده است؛ دعا کن تا باد به مجلس شرع حاضر شود،از او تحقیق کن خواهی دانست که باد آرد او را به چه جهت برده وحق پیرزن بیشتر از اینهاست.داوود دعا کرد وسلیمان آمین گفت وباد به محضر داوود حاضر شد.داوود از باد پرسید چرا آرد این پیرزن را بردی؟باد گفت یا رسول الله من آنچه کردم به فرمان خدا کردم. بر دریا می گذشتم در یک کشتی سوراخی پدید آمده بود و جماعت اهل کشتی نزدیک غرق شدن بودند،نذر کردند اگر از دریا به سلامت بیرون رویم مالی صدقه دهیم.خدای متعال مرا فرمان داد تا آرد از سر پیرزن بگرفتم و به کشتی رسانیدم و منافذ کشتی با خمیر آن مسدود کردند ومسافران نجات یافتند.داوود نزد مردم کشتی کس فرستاد و آن صدقه بگرفتند وبه پیرزن داد

اگر فرض کنیم که این قصه به گوش خواجه رسیده باشد بی شک در بیت مورد بحث اشاره ای به آن وجود دارد. خواجه از باد می خواهد که با آوردن آرد یا ماده دیگری که بتوان با آن منافذ کشتی شکسته را مسدود کرد سبب نجات جان مسافران گردد.

در مورد کتاب تاریخی سینوهه پزشک مخصوص فرعون چه می دانید؟

کتاب سینوهه مربوط به نزدیک 1200 سال قبل از میلاد مسیح. این کتاب در حفاری های باستانی مصر پیدا شده و به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده است. سینوهه پزشکی بود که به بیشتر دنیا سفر کرد (برای سینوهه دنیا محدود به مصر , سیاهپوستان جنوب مصر, ملل وحشی و آدم خور شرق و جنوب اروپا , سوریه و بابل میشد) و به دلیل عقاید روشنفکرانه ای که داشت اغلب تحقیر می شد. وی پس از تحمل سختی های زیاد پزشک مخصوص فرعون می شود. در نهایت خودش مجبور می شود که فرعون را بکشد و در اواخر زندگی فرعون جدید که با کمک خود سینوهه به حکومت رسید به خاطر ایده های روشنفکرانه اش, وی را به کشوری دیگر تبعید می کند. در این کتاب, او زندگی خودش را نوشته که با وجود قدمت 3000 ساله کتاب واقعا برخی جمله هایش آدم رو به فکر فرو می بره. پیشنهاد من به دوستام همیشه این بوده که مطالعه مطالب غیر تخصصی رو همیشه تو برنامه هاشون جا بدن.

قسمتی از مقدمه سینوهه (که البته با استدلال های همیشه شیرین ذبیح الله منصوری , مقدمه در آخر کتاب آورده شده)

حقیقت مثل یک کارد برنده و یک زخم غیر قابل علاج است و بهمین جهت همه در جوانی از حقیقت می گریزند و عده ای خود را مشغول به باده گساری و می کنند و جمعی با کمال کوشش در صدد جمع آوری مال بر می آیند تا اینکه حقیقت را فراموش نمایند وعده ای بوسیله قمار خود را سرگرم می نمایند و شنیدن آواز و نغمه های موسیقی هم برای فرار از حقیقت است.

تا جوانی باقیست ثروت و قدرت مانع از این است که انسان حقیقت را درک کند ولی وقتی پیر شد حقیقت مانند یک زوبین از جایی که نمیداند کجاست می آید و در بدنش فرو می رود و او را سوراخ می نماید و آن وقت هیچ چیز در نظر انسان جلوه ندارد و از همه چیز متنفر می شود برای اینکه می بیند همه چیز بازیچه و دروغ و تزویر است آن وقت در جهان بین همنوع خویش خود را تنها می بیند و نه افراد بشر می توانند ککمکی به او بکنند ونه خدایان.

من سینوهه که این علامات را روی پاپیروس نقش می کنم اعتراف می نمایم که قسمتی از اعمال من بسیار زشت بوده و من حتی مرتکب تبه کاری ها شدم برای اینکه تصور می کردم آن تبه کاریها مشروع و لازم است ولی این را هم می دانم که اگر بر حسب اتفاق این کلمات در آینده از طرف کسی خوانده شد وی از زندگی من درس نخواهد آموخت و پند نخواهد گرفت.

دیگران وقتی مرتکب گناه می شوند به معبد آمون می روند و آب مقدس آمون را روی خود می ریزند و با این عمل تصور می نمایند که از گناه پاک شده اند. ولی من که در این آخر عمر به خدایان عقیده ندارم برای اینکه میدانم که آنها نیز مثل افراد بشر اهل دروغ و تزویر هستند بوسیله آب مقدس آمون خود را مطهر نمی نمایم و می دانم ه هیج قدرتی قادر نیست که یک تبه کار را بی گناه کند برای اینکه هیچ قدرتی قادر نمی باشد که قلب یک نفر را تغییر بدهد و مردی که مرتکب گناه می شود در قلب خویش را تبه کار می داند.

دیگران به دروغ مناظر اعمال نیک خود را بر دیوار های قبر خویش نقش می کنند تا اینکه در دنیای مغرب اوزیریس را فریب بدهند واعمال مزبور را در ترازوی وی بگذارند تا اینکه کفه اعمال نیکو سنگین شود. اما ترازوی من همین پاپیروس است که اعمال زندگیم را روی آن نوشتم و تمام تبه کاری های خودم را هم در آن حتی پر رنگ تر از کار های نیکویم نوشته ام.”

دانلود قسمت اول

دانلود قسمت دوم

دانلود قسمت سوم


نظر همکاران:

 نظرخانم فلاح فیروز آبادی مدیر وبلاگ بچه های کلاس اولی من

سلام و عرض ادب

یکی از بهترین کتابهایی که در طی سالیان عمرم خواندم همین کتاب سینوهه بود واقعا آنقدر در نوع خود بی

نظیر و دلچسب بود که 3 بار آن را خوانده ام. ممنون از معرفی این کتاب خوب.

====

منم با فرموده شما موافقم.فکر میکنم اگه هر کسی دو یا سه صفحه از این کتاب رو بخونه دیگه حتما باید مطالعه کتاب رو به پایان برسونه.

وب های مفید علوم تجربی

سه چیز در زندگی

سه چیز در زندگی که بگذرد و هرگز بر نمیگردد:

زمان

واژه ها

فرصت

ادامه نوشته