کوچکترین مدرسه در جنوب ایران و کوچکترین مدرسه مجتمع ما
کوچکترین مدرسه دنیا باز هم کوچک تر شد.آقای عبدالمحمد شعرانی که روزی صدای مدرسه کوچکش را به تمام دنیا رساند باز هم معلم همان مدرسه است و باز هم از کوچکی مدرسه اش سخن می گوید.
او درباره تنها دانش آموزش گفته: حالا بعد از سال ها ،تنها یک سمانه مانده است . سمانه کلاس دوم است ...
در جایی دیگر گفته :سمانه حوصلهاش سر میرود، چقدر با هم تک و تنها حرف بزنیم. دوست میخواهد، رفیق زنگ ورزش میخواهد. شهرت مدرسه به دادمان رسیده، بعضی وقتها ماشینهایی که در جاده اصلی تابلو کالو را میبینند راهشان را به فرعی روستا کج میکنند و میآیند احوال مدرسه کالو را میپرسند. مردُماند خُب، لطف دارند...
عبدالمحمد دل پر دردی هم دارد از اینکه امکاناتی را برای چند دانش آموز محروم فراهم کرده و در مقابل می شنود که: چرا مدرسه و امکانات برای یک دانش آموز!؟ و به خوبی پاسخ می دهد: آیا سمانه و سمانهها به جرم اینکه روستایشان دانش آموز دیگری ندارد باید قید مدرسه را بزنند!؟ آیا امکانات برای انتقال دانش آموزان روستاهای کم جمعیت به مدارس پرجمعیت فراهم کردهایم؟ مدارس روستایی در مقابل هزینههایی که به راحتی به هدر میرود آیا میشود نام هزینه بر، بر مدارس گذاشت؟
او از هزینه ها گفته از محرومیت ها گفته و...
ومن حرف او را می فهمم چون یکی از مدارسی که تحت پوشش مجتمع ماست 9 دانش آموز دارد.بچه ها می دانند محرومیت یعنی چه.بچه ها در روستایی زندگی می کنند که دوازده خانوار بیشتر ندارد اگر چه ناهید و محمد و الهام و ...به دور از هرگونه دودهای آلاینده، به دور از بوق های ناهنجار ماشین ها و شلوغی شهر و... زندگی می کنند ولی از کمترین امکانات برای زندگی و آموزش برخوردارند مدرسه آنها فقط یک اتاقکی ست که دوازده متری بیشتر مساحت ندارد. در دهشان از خانه بهداشت خبری نیست اصلا از هیچ گونه امکاناتی که در شهر هست خبری نیست اما تا دلت بخواهد صفا هست دوستی هست مهر و محبت هست.صداقت به وفور در بین بچه ها و اهالی روستا می بینی این روستای کوچک که چاه شور نام دارد یک خوبی دیگر هم دارد خوبیش داشتن یک معلم باتجربه و پرتلاش است که خدا به عنوان هدیه ای برای بچه ها فرستاده آقای تیموری خیلی دلسوز است و همیشه دغدغه اش این است که مدرسه اش از امکانات آموزشی بی بهره است این معلم مهربان گاهی با ماشین شخصی اش بچه ها را به خصوص بچه های ششم را به مدرسه ما می آورد تا از کامپیوتر و دیتا برای آموزش بهتر بچه ها استفاده کند هر وقت هم دل بچه ها از سکوت روستا و خلوت آنجا می گیرد آنها را به شهر می آورد تا دلشان باز شود(البته چون بچه ها در یک ماشین سواری نمی گنجند ما هم به کمکشان می شتابیم).الحمدالله،خدا هدیه خوبی به بچه ها داده،این هدیه بزرگی است که همه بچه ها از این بابت خوشحالند و همیشه لبخند رضایت بر لبانشان دیده می شود.
اگر هم خواستید سری به کوچکترین مدرسه دنیا بزنید از این آدرس استفاده کنید.http://dayyertashbad.blogfa.com/




مدرسه ، انسان می سازد . پس چه کسی مدرسه می سازد؟!