معلم به عنوان نقشي برجسته در پيكره ي آموزش و پرورش در جامعه از چه موقعيت اجتماعي برخوردار است؟آيا با توجه به نقشي كه بر عهده دارد به همان اندازه از لحاظ اقتصادي ارضاء هست؟ آيا از بودن در آموزش و پرورش احساس رضايت مي كند؟ چرا  برخي از معلمان تمايل به بازنشستگي پيش از موعد دارند؟ مجموعه ي آموزش و پرورش تا چه حد در راه اعتلاي معلمان تلاش مي كند؟

متاسفانه معلم با توجه به نقش برجسته اي كه عهده دار هست داراي موقعيت بالاي اجتماعي نيست، به جاي اين كه به عنوان يك پژوهشگر فعال در صحنه حضور داشته باشد بيشتر دچار يك روزمرگي مفرط شده است . در اين قضيه عوامل متعددي دخيل هستندكه عدم تغيير رويه در اين قضيه مي تواند نهاد آموزش و پرورش را دچار اختلال كند. تفكر حاكم بر جامعه ، معلم را به عنوان يك مصرف كننده صرف    مي نگرد ، پنداري كه مي تواند اثرات سوئي به همراه داشته باشد. به معلم ، از لحاظ مادي همچون كارمندي متوسط و گاه پايين تر از آن نگريسته مي شود. حقوقش كفاف يك زندگي ايده آل معلمي را نمي دهد،به سمت شغل دوم مي رود كه هم جايگاهش را تنزل مي دهد و هم تفكرش را به سمت مسائل آموزشي كمتر! علاقه مند مي شود تا زودتر از موعد از گردونه ي آموزش و پرورش خارج شود ، آن هم معلمان كارآمدي كه بودنشان مي تواند براي آموزش و پرورش موثر باشد.

چه كسي مقصر است ؟ چه بايد كرد ؟ چرا سيستم آموزشي ما نمي توانداين بحران را از خويش دور كند ؟ چرا كسي غصه ي معلم و آموزش و پرورش را نمي خورد ؟ چه كسي بايد پاسخ گوي اين همه چراها باشد؟......

نویسنده:آقای کریم پور(وبلاگ اندیشه های یک معلم خوافی)http://www.karimpoor53.blogfa.com